جدول جو
جدول جو

معنی پراکنده روزی - جستجوی لغت در جدول جو

پراکنده روزی
کم روزی، تهیدست، بینوا، برای مثال خداوند مکنت به حق مشتغل / پراکنده روزی پراکنده دل (سعدی - ۱۶۳)
تصویری از پراکنده روزی
تصویر پراکنده روزی
فرهنگ فارسی عمید
پراکنده روزی
(پَ کَ دَ / دِ)
تهیدست. مقل ّ:
خداوند روزی بحق مشتغل
پراکنده روزی پراکنده دل.
سعدی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پراکنده روز
تصویر پراکنده روز
شوربخت، بدبخت، تیره روز، برای مثال پس از گریه مرد پراکنده روز / بخندید کای مامک دل فروز (سعدی۱ - ۱۲۳)
فرهنگ فارسی عمید
(پَگَ دَ / دِ)
رجوع به پراکنده روزی شود
لغت نامه دهخدا
(پَ کَ دَ / دِ)
شوربخت. بدبخت:
پس از گریه مرد پراکنده روز
بخندید کای مامک دلفروز.
سعدی
لغت نامه دهخدا
(پَ گَ دَ / دِ)
رجوع به پراکنده روز شود
لغت نامه دهخدا
(اَ دَل ل)
پراکنده گو:
پراکنده دل گشت از آن عیبجوی
برآشفت و گفت ای پراکنده گوی.
سعدی.
بهایم خموشند و گویا بشر
پراکنده گوی از بهایم بتر.
سعدی
لغت نامه دهخدا
تصویری از پراگنده روزی
تصویر پراگنده روزی
تهیدست فقیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پراگنده روز
تصویر پراگنده روز
بدبخت شوربخت
فرهنگ لغت هوشیار
تفرق، تفرقه افکنی، تفرقه اندازی، متفرق سازی
فرهنگ واژه مترادف متضاد